تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی

تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی

تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی

تولید و پخش مانتو، پالتو و بارانی عمده | پخش و فروش عمده و تک مانتو، پالتو و بارانی

درگیری هواداران آرژانتین و کرواسی در ورزشگاه

درگیری هواداران آرژانتین و کرواسی در ورزشگاه

هواداران آرژانتین در جام جهانی

هواداران آرژانتینی در خلال بازی تیم ملی این کشور با هواداران کرواسی درگیر شدند.

به گزارش ایسنا از لایف رو، تماشاگران آرژانتینی که با طی مسافتی طولانی به روسیه آمده اند و تیم ملی آنها کلکسیونی از بهترین بازیکنان جهان را در خود جای داده، ضعف عملکرد تیم ملی کشورشان را با کتک زدن هواداران کرواسی جبران کردند!
در تصاویر منتشر شده در شبکه های اجتماعی، هواداران آرژانتینی به سمت هواداران کرواسی در استادیوم نیژنی نووگوراد حمله ور می شوند که با دخالت برخی از شهروندان روس جلوی ادامه این زد و خوردها گرفته می‌شود.
تیم ملی آرژانتین در بازی ضعیف روز گذشته خود با نتیجه سه بر صفر برابر کرواسی شکست خورد و اکنون برای صعود به مرحله بعد نیازمند معجزه است.
این دیدار نشان داد که داشتن حتی بهترین بازیکن جهان همانند لیونل مسی نیز نمی تواند باعث موفقیت تیم ملی آرژلنتین در جام جهانی شود.

نامه ای که نوشته ای

 

نامه ای که نوشته ای

 
 
...
 
 
 
 
نامه ای که نوشته ای
 
هرگز نگرانم نمی کند
 
گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت
 
اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟
 
تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ!
 
این خودش یک کتاب کوچک است
 
هیچ کس برای خداحافظی
 
نامه ای چنین مفصل نمی نویسد
 
 
#هاینریش هاینه

یک شب هایی هم هست ...

 

یک شب هایی هم هست ..

 
یک شب هایی هم هست
دستت به قلم نمیرود!
اسم این شب ها را گذاشته ام...
شبی که واژه سرگردان است.....!
باید تو باشی...
بنشینی روبه روی ام..!
خیره شوی به من!
تا بنویسم طرز نگاه کردنت را!
تا این واژه های سرگردان کمی آرام بگیرند!!
میشود کمی  هم لبخند بزنی؟!
گناه دارند کلمات بیچاره!!
بس که از نبودنت نوشتمشان رنگ باخته اند...
میخواهم با قلم و کاغذ مست کنم!
با واژه ها سماع کنم!!
فقط مانده ام با چشمانت چه کنم..؟
میشود چشمانت انتشارات نوشته هایم باشند...؟
و در صفحه اول بنویسم تقدیم به عطر تنت.....؟
میشود....؟
میخواهم از آمدن بنویسم....
از ماندن....
از بودن...
میشود بیایی و بمانی و نروی؟
 
 
#علی سلطانی

زیادی بودم

زیادی بودم

 
 
این خصلت آدمیزاد است
هر چیزی را زیاد داشته باشد
دیگر آن را نمیبیند
تو مرا زیاد داشتی
من زیادی بودم
زیادی برایت میمردم
زیادی عاشقت بودم
زیادی دوستت داشتم
آخر کار زیادی دلت را زدم
این قانون طبیعت بود
و اگر تو با اینهمه زیادی باز میماندی
قانون طبیعت زیر سوال میرفت
 
 
 
سیما امیرخانی

رویِ لبخند ِ من...

رویِ لبخند ِ من...

من مردی را می‎شناسم
که تمام ِ دو راهی‎های ِ مرا
ترمز می‎زند...
و آیینه‎اش را تنظیم می‎کند 
درست رویِ لبخند ِ من...
سبز که می‎شود
تمامِ قرمزها را
رد می‎کند....
اما هنوز هم باور ندارد
من
از آنچه در آیینه می‎بیند
به او نزدیک‎ترم!..
 
 
 
سمانه سوادی